آيا ميخواهيد کسب و کار جديدي شروع کنيد ولي از شکست در آن ميترسيد؟ در ادامه دلايل عمدهي شکست بسياري از کسب و کارها به همراه راههاي جلوگيري از آنها را برايتان خواهم گفت.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، هر کارآفريني که خطر شروع يک کسب و کار را به جان ميخرد، در پس ذهناش به سود فکر ميکند. داشتن يک کسب و کار ميتواند بسيار سودمند و در عين حال، بسيار پرخطر باشد. عوامل مشخصي وجود دارند که ميتوانند باعث شکست يک کسب و کار شوند، ولي عدم تحقيق مناسب و کافي در مورد سوددهي بازار پيش از چنين سرمايهگذاري پرخطري يکي از دلايل اصلي شکست در کسب و کار است.
شور و اشتياق، کليد موفقيت در کسب و کار است ولي نميتواند سوددهي را تضمين کند. اگر در مورد چيزي شور و اشتياق داشته باشيد ولي نتوانيد از آن پول بسازيد، و با اين حال، خطر سرمايهگذاري را نيز در آن بپذيريد، آنگاه بيشتر شبيه يک خَيِر و کارآفرين اجتماعي هستيد که بدون چشمداشت يا با حداقل سود ميخواهد به ديگران خدمت کند.
پيش از قبول خطر و سرمايهگذاري در هر کسب و کاري، تحقيق جامع و مشورت با متخصصان، بسيار شايسته و مفيد است. هيچکس نميخواهد کسب و کاري شکستخورده داشته باشد. افتخار هر کارآفريني اين است که شاهد رشد و سود پايدار کسب و کارش باشد.
برخي کارآفرينان کسب و کاري راه مياندازند ولي به دليل برخي عوامل خاص، کسب و کارشان پس از مدت کوتاهي دچار شکست ميشود. در ادامه به بحث در مورد برخي علل اساسي شکست کسب و کارها خواهم پرداخت.
۱. عدم نظرخواهي و مشورت از افراد حرفهاي
مهم نيست پيش خودتان فکر ميکنيد چهقدر خبره و مطلع هستيد، وقتي ميخواهيد خط جديدي را از کسب و کار راهاندازي کنيد، بهتر است به دنبال نظرخواهي و مشورت با افراد حرفهاي باشيد. اين کار کمک ميکند بتوانيد تشخيص دهيد آيا اين کسب و کار آنچنان که فکر ميکرديد سودده هست يا خير. اغلب اوقات، کارآفرينان به اين دليل اقدام به راهاندازي يک کسب و کار ميکنند که پيشتر شاهد سوددهي کسب و کاري مشابه براي ديگران بودهاند. آري، شايد چنين کسب و کاري براي ديگران سودده باشد، ولي شايد رازي نيز پشت اين موفقيت نهفته باشد. شايد اين راز مثلا مربوط موقعيت، خدمات مشتري خوب، آگاهي از منابع مناسب براي تامين مواد اوليه و غيره باشد.
داشتن يک مربي که هميشه شما را از ارتکاب اشتباهات احمقانه باز دارد، بسيار لازم و مفيد است. مزيت ديگر مشورت با حرفهايها اين است که، شما با آدمهايي ملاقات و گفتوگو ميکنيد که پيشتر، کسب و کار مشابهي شما را راه انداختهاند، اشتباهاتي مرتکب شدهاند، و راههاي جبران يا جلوگيري از آن اشتباهات را ياد گرفتهاند.
براي مثال، بيل گيتس و سِر ريچارد برنسون داراي مربياني نظير وارن بافت و سِر فِرِدي لِيکر بودند. اگر آنها مشاور و مربي داشتند، شما چرا نداشته باشيد؟
يکي از بهترين توصيههايي که ميتوانم به هر آدمي در کسب و کار ارائه دهم اين است که هرگز از ياد گرفتن دست نکشد؛ نه تنها بايد در مورد بازاريابي در صنعت مربوط به خودتان مطالعه و کسب دانش کنيد، بلکه در مورد چگونگي خريد و فروش خدمات و محصولات در ديگر صنايع، و همچنين چگونگي اصلاح و بهبود اوضاع نيز کسب اطلاعات کنيد.
۲. عدم توجه مناسب به مشتري
اولويت دادن و توجه به مشتري بسيار اهميت دارد. کسب و کاري که خدمات و توجه مناسبي به مشتريان داشته باشد، حتما پيشرفت ميکند. توجه مناسب به مشتري باعث بازگشت مشتريان ميشود، و بازگشت مشتريان باعث وفادار شدنشان ميشود. اگر رفتار بسيار خوبي با مشتريان نداشته باشيد، آنها سمت رقبايتان کشيده خواهند شد. ياد بگيريد چگونه بايد به مشتريانتان نشان دهيد که برايتان محترم و ارزشمند هستند. هميشه در مورد کيفيت محصولتان از آنها سوال کنيد و در قبال اظهار نظرشان دربارهي محصول، تخفيفاتي برايشان در نظر بگيريد (صرفنظر از اينکه نظرشان مثبت باشد يا منفي). اگر به اندازهي کافي به مشتري نزديک نشويد، اگر شبيه ساير فروشندهها با آنها رفتار کنيد، فقط وقتي سراغتان ميآيند که گزينهي ديگري جز شما نداشته باشند. عدم توجه کافي به مشتري، بسياري از کسب و کارها را نابود کرده است. واحد خدمات مشتريانتان معرف برند شما است.
۳. تقليد از ديگران
آن چه براي آقاي الف نتيجهبخش است، شايد براي آقاي ب کارساز نباشد. بسياري از آدمها به اين دليل وارد يک کسب و کار ميشوند يا يک کسب و کار خاصي را انتخاب ميکنند که شاهد موفقيت ديگران در اين کسب و کار بودهاند و فکر ميکنند اگر آنها نيز به اين کار اقدام کنند، موفق خواهند شد. بهتر است اين ايدهي خام را از طريق مشاورههاي مناسب قوام بياوريد، و نقاط افتراق و تمايز خود را نسبت به ديگران بازشناسيد. تقليد بدون مشورت به بنبست ميرسد. هرگز تقليد نکنيد، نوآوري کنيد.
۴. فقدان تجربه
فقدان تجربه يکي از عوامل شکست کسب و کارها است. اگر بيتجربه باشيد يا مديريتتان خام و مبتديانه باشد، کسب و کارتان محکوم به شکست است. هنگام شروع يک کسب و کار جديد، توصيه ميشود از خدمات آدمّهاي باتجربه در آن زمينه بهرهمند شويد. آنها ميتوانند شريک يا کارمندتان باشند. حتما از بازاريابهاي باتجربه و کارمندان آموزشديده در زمينهي خدمات مشتريان استفاده کنيد.
۵. عدم حساب و کتاب
بايد حساب و کتاب هر ريالي را داشته باشيد که در کسب و کارتان بهدست ميآوريد. اغلب اوقات، بسياري از کارآفرينان حساب و کتاب فروشهاي روزانهشان را ندارند. وقتي يک روز فروش ميکنند، با اين فکر که فردا هم ميتوانند به هم ميزان فروش کنند، سودشان را خرج نيازهاي شخصيشان ميکنند. اگر ميخواهيد در کسب و کارتان موفق شويد، بايد حساب و کتاب هر ريال را از درآمدتان داشته باشد. حتما براي خرجهايتان برنامهريزي دقيق داشته باشيد، زيرا اگر ميخواهيد کسب و کارتان رشد کند، بايد ۶۰ درصد از سودتان به کسب و کار برگردد؛ به علاوه، يکدهم از آن را نيز به عنوان ماليات بايد کنار بگذاريد.
۶. عدم رشد شخصي
بسياري از کارآفرينان بر روي خودشان سرمايهگذاري نميکنند. آنها ميخواهند خوب و موفق باشند، ولي مطالعه نميکنند، تحقيق نميکنند، و همچنين در سمينارها و کارگاههايي که باعث بالا رفتن سطح اطلاعاتشان ميشود، شرکت نميکنند. پيشرفت شخصي در زمينهي مهارتهاي رفتاري و ارتباطي يک ضرورت است. رسيدن به اين مهارت دشوار و نيازمند نظم و دقت است. رسيدن به موفقيت بدون اصلاح و بهبود رفتارتان کار بسيار دشواري است. هيچکس در زندگي بدون خودسازي و افزايش دانش خود پيشرفت نکرده است. هرگز دست از يادگيري بر نداريد.
۷. مکان نامناسب
يک کارآفرين تصميم گرفت در يک منطقهي محلي اقدام به تاسيس کافيشاپ کند. قهوههاي آن کافيشاپ بسيار دلپذير و با قيمت مناسب بودند. رابطهي وي با مشتريان نيز بسيار عالي بود. ولي بعد از يک سال، کافيشاپاش به اندازهي کافي رشد نکرد و به سختي ميتوانست آن را اداره کند؛ بنابراين تصميم به فروش کافيشاپ گرفت. بعد از آن، کارآفرين ۲۹ سالهاي که سرمايهي کافي نيز در اختيار داشت، احساس کرد ميتواند با تزريق پول به کافيشاپ، اين کسب و کار را سودده و شيک و مد روز کند. وي نيز نتوانست اين کافيشاپ را به سوددهي برساند. چرا؟ به دليل موقعيت مکاني اين کسب و کار. نتيجه اينکه نميتوانيد در جايي کسب و کارتان را آغاز کنيد که نيازي به خدمات شما نداشته باشند. شيک و مد روز کردن کسب و کار باعث نميشود آدمها نزدتان بيايند و به شما وفادار بمانند. پيش از انتخاب مکان تاسيس کسب و کار بايد به خوبي آن منطقه را از لحاظ بازار بررسي کنيد.
۸. عدم تمرکز
ممکن است کارآفرينان به راحتي به دليل مشغلههاي جزئي بسيار زياد از مسير اصلي خود منحرف شوند. هر بار که تمرکزشان به يک سو جلب ميشود، از قدرت تفکرشان کاسته ميشود. يک کارآفرين يا تاجر خوب هرگز تمرکزش را از مسائل مهم و اولويتها بر نميدارند. ولي برخيها گرفتار وسواس و کمالگرايي در مشغلههاي جزئي ميشوند که به راحتي ميتوانند آنها را به افراد ديگر محول کنند. کارآفرين بايد ياد بگيرد برخي کارها را به ديگران محول کند. کوتهبيني يک آدم وقتي آشکار ميشود که گرفتار وسواسي شده باشد که به جاي کيفيت به دنبال کميت کار باشد. پرمشغله بودن به معني سازنده و موثر بودن نيست.
۹. انتظارات نادرست
برخي نوبنيادها (استارتآپ) فکر ميکنند همين که وارد کار شدند، بدون هيچ تلاش و برنامهاي پول از در و ديوار به آنها هجوم ميآورد. گاهي اوقات، مقصر فقط خودِ کارآفريناني هستند که تنها آنچه را که دوست دارند ميشوند و فکر ميکنند بيشتر از ديگران ميدانند. در نتيجه بايد گفت، راهاندازي يک کسب و کار موفق، مثل دو صد مترِ سرعت نيست، بلکه مثل ماراتن است. اگر نميخواهيد در فقر و فلاکت بميريد يا شاهد سقوط کسب و کارتان باشيد، بايد سخت بکوشيد. هرگز از کاري که انجام ندادهايد، انتظار پاداش نداشته باشيد.
۱۰. به سرعت تسليم شدن
اين مهمترين دليل شکستِ بسياري از کسب و کارها است. اگر پشتکار نداشته باشيد؛ اگر مطالعه و تحقيق نکنيد؛ اگر بعد از يک شکست بارها و بارها تلاش نکنيد، شايد در کسب و کارتان موفق نشويد. اول بايد بدانيد رسيدن به نيمههاي راه در کسب و کار هرگز به معني موفقيت نيست. يکي ديگر از مشکلاتي که در همان آغاز، باعث تعطيلي کسب و کار ميشود عدم تامين مالي يا کمبود بودجه است. بسياري از کارآفرينان با راهاندازي کسب و کارشان با بودجهي عملياتي ناکافي، مرتکب اشتباه مهلکي ميشوند. عمر چنين کسب و کارهايي آنچنان طولاني نيست زيرا موسسان آنها به راحتي نااميد و دلسرد ميشوند؛ به ويژه اگر مجبور باشند با افراد قوي رقابت کنند.
توصيه ميکنم، پيش از شروع هر کسب و کاري، اين جمله را ملکهي ذهنتان کنيد: “هر کاري ميکنم (کار مثبت) که به موفقيت برسم”؛ و همين جمله به تنهايي ميتواند آغاز موفقيتتان باشد. اين طرز فکر کمکتان ميکند به گسترهي وسيعتري براي کسب و کارتان بينديشيد. تلاش کنيد و تلاش کنيد و باز هم تلاش کنيد.
نتيجهگيري
عوامل و دلايل ديگري نيز براي شکست کسب و کار يک کارآفرين وجود دارد، ولي بر اساس سالها تجربهام در کسب و کار، ۱۰ مورد بالا جزء عوامل اصلي شکست در کسب و کار به حساب ميآيند. اگر بتوانيد بر اين مشکلات غلبه کنيد، تا موفقيت در کسب و کار مورد نظرتان راه زيادي نداريد.
در پايان، نظرتان را به نقلقولي از کارآفرين بسيار موفق و محبوبام جلب ميکنم:
“موفقيت، معلمي پليد است؛ زيرا آدمهاي باهوش را به گونهاي اغوا ميکند که فکر ميکنند هرگز شکست نخواهند خورد” – بيل گيتس
منبع:بازده